you never know when it ends
چهارشنبه, ۱ مهر ۱۳۹۴، ۱۲:۰۸ ق.ظ
انتظار نداشتم از خودم روزی که شب قبلش اونقد بد بوده و اول صبحش با ادامۀ سردرد وحشتناکِ شب قبلش و خواب موندنِ فردِ قرار گذاشته، شروع شده، اینجوریا تموم بشه.
خیلی نرمال.
خیلی معمولی.
مثه بقیه روزا...
خرجش چند نخ سیگار بود.
یه ژلوفن.
و یکم خواب.
+ دوستان دیروز ابراز محبت داشتن
یکی گفت چه روتین قشنگی داری.
یکی بعد اینکه سوال چه خبرش رو با "خبری نیست، مثل همیشه" جواب دادم، گفت کسل کنندس ولی خوبه
بهرحال بهتر از ابراز محبت به شکل: "عه ! عزیزم! بیخیال دیگه. درست میشه." بود.
۹۴/۰۷/۰۱
رقیق شدن خون با مسکن و سیگار..
خیلیم معمولی